سال جدید+یه خبر خیلی خوب
سلام عزیز مامانی
در ابتدا سال 93 رو با تاخیر تبریک میگم
عید امسال هم مثل گذشته به دلیل شمال رفتن خونواده بابایی
منو شما گل پسرم مجبور شدیم بابایی رو تنها بذاریم بریم خونه مامان جون
آخه بابایی طفلی مجبور تو عید هم بره سرکار
ولی به ما که خیلی خوش گذشت شما هم تا تونستی شیطونی کردی
و اما خبر خیلی خوب
.
.
.
بالاخره موفق شدم در تاریخ 93/1/25 شما قندعسل رو از پوشک بگیرم
البته اینو هم بگم که خیلی به سختی تونستم چون شما اصلا همکاری نمیکردی
و با گریه مقاومت میکردی و میگفتی :پوشک ببند
توی دستشویی رو با استیکرهای باب اسفنجی و بن تن که دوست داری
و گل و عروسک تزئین کردم
خلاصه با اینکه خیلی اذیت شدم ولی شیرینی این موفقیت خستگی رو از تنم بیرون کرد
نمیدونی چقدر خوشحالم انگار که تمام دنیا رو بهم دادن
من این موفقیت بزرگ رو به خودم تبریک میگم
خبر خوب دیگه اینکه تا چند وقت دیگه عروسی مژگان جون(خواهرزاده عزیزم) هست
منم که دیگه مثل همه خانوما منتظر یه عروسی تا باز خودمون رو
سرگرم خرید لباس و کارهای حاشیه ای کنیم
بریم سراغ عکسها
یه روز قبل از عید با مامان جون رفتیم حرم
نمایی از برف بهاری که روز سوم فروردین بارید
سیزده به در
چند وقت پیش که دخترعموی بابایی از شمال اومدن با هم رفتیم حرم
قندعسلم جدیدا پیشرفت کردی دست به قیچی میزنی و
با قیچی کاغذها رو ریزریز می کنی
خیلی خیلی دوستت دارم قندعسلم