اين چند روز
اين چند روز اخير خيلي سرم شلوغ بود چهارشنبه هفته پيش پسرعموي بابايي با خانومش اومدند مشهد و ما اون شب اونا رو برديم طرقبه كه البته شازده كوچوي ما خواب بود و بعد چون اونا غذاي سنتي دوست نداشتند از اونجا رفتيم شام پيزا خورديم قندعسل هم كه بيدار شده بود طبق معمول هميشه دستور دوغ صادر فرمودند كه نصفشو خورد و يه كم هم روي شلوار بابايي ريخت(طفلي بابايي قربونش برم هيچي نگفت ) ولي هر كاري كردم شازده پيتزا نخورد خلاصه شب خوبي بود شب بعد(پنجشنبه) يكي از دوستاي بابايي كه با خانومش از شمال اومده بودند مشهد براي شام اومدند خونه ما او...
نویسنده :
مامان امیر علی
23:56