سيداميرعليسيداميرعلي، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

امیر علی عزيز دل مامان و بابا

بالاخره اومدم...

1392/7/18 0:47
540 بازدید
اشتراک گذاری

  سلام نفسم     

روزهاي خوب وگرم تابستان هم به پايان رسيد پاییز امسال

برای شما گل پسرم با بيماري آغاز شد

شب اول مهر بود که نمیدونم چرا یه دفعه حالت بهم خورد و

مدام بالا میاوردی بابایی شب کار بود و اونشب خونه نبود به خاطر همین

با مادرجون سریع بردیمت بیمارستان

دکتر برات سرم و آمپول تجویز کرد.الهی فدات بشم برای اولین بار تو زندگیت

زیر سرم رفتی انشاالله دیگه هیچ وقت مریض نشی گلم

وقتی که سرم رو برات وصل میکردن با دقت نگاه میکردی

که ببینی دارن چکار میکنن چشم

همش به من میگفتی: خوب شدم دیگه بریم خونه قول میدم اوق نزنم

با این حرفات نمیدونستم بخندم یا گریه کنم عزیز دلم

خلاصه بعد از تموم شدن سرمت اومدیم خونه و تا صبح خوابیدی

ولی چون اسهالت خوب نشده بود تصمیم گرفتیم

به متخصص اطفال نشونت بدیم

خدا رو شکر بعد از چند روز خوب شدی ولی تو این چند روز  لاغر شدی عزیزم.

 

چند وقت پیش با بابایی رفتیم مغازه اسباب بازی فروشی و

واست یه بسته حیوانات اهلی خریدیم

خیلی دوست داشتی و اسم حیوونا رو با صداهاشون رو بهت یاد میدم

این چند روز اخیر هم چند نفر از فامیلای بابایی اومدن خونه پدرجون و

ما هم همش بالا بودیم پیش مهمونا بگو و بخند

علاقه زیادی به ماشین ریش تراش بابایی داری و میخوای مثل بابایی ریش بزنیخنده

 

 

 اینم یه روز که میخواستی مثلا باغچه آب بدی ...

 

 

 

 اینم از عاقبت لباس پوشیدن رو همدیگه

 

 

 من یه بار کالسکه ت رو با پودر لباسشویی شستم و شما هم به تقلید از من

روز بعد پودر لباسشویی رو اینجوری ریختی رو سه چرخه ت و

گفتی: میخوام سه چرخمو بشویم

 

 

 آخه چرا کشمشها رو ریختی گلم

 اینجا برای اولین بار یاد گرفتی خودت به تنهایی وبدون کمک از سرسره بری بالا و سربخوری

 من بچه بودم خیلی دوست داشتم سوار این اسباب بازیایی که حرکت میکنه و

آهنگ میزنه بشم ولی نمیدونم چرا شما دوست نداشتی؟؟ابرو

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

زینبی
18 مهر 92 22:08
الهییییییییی عزیزم . ایشالله دیگه هیچ وقت مریض نشی گلم.
خوشحالم که خوب شدی.


انشاالله
ممنون خاله جون
زینبی
18 مهر 92 22:09
آخه عزیزم تو رو چه به این کارااااا؟؟
زوده هنوز واست خاله
به موقش ریشم در میاری


میبینی خاله جون...
زینبی
18 مهر 92 22:10
میبینم که خاله جون باغبون هم شدیا , ما هبر نداشتیم.

نگاش کن ببین که شنبه از یکشنبه زده بیرون


مثلا قرار بود باغچه رو آب بده
کل حیاط رو که خیس کرد بماند من و خودش رو هم خیس کرد
جوری که مجبور شدیم بعدش بریم حمام
زینبی
18 مهر 92 22:11

سه چرخه شستنش رو ببین که کر کر خندست..

افرین به تو که ماشالله مرد شدی عزیزم.


وای نمیدونی با چه مصیبتی تمیزشون کردم
امان ازین مرد کوشولو
زینبی
18 مهر 92 22:13
راستی عزیزم از مامان ملیکا جون( منصوره جان) خبر نداری؟؟؟

خیلی نگرانشم. مدتی هس که ازش بی خبرم و متاسفانه شماره ای ازش ندارم. فک کنم با هم فامیل بودین.

خبری ازش بهم بدی ممنون میشم


من از راه دور ازش خبر میگیرم
خیلی خبر ندارم
ولی نگران نباش عزیزم فکر کنم اونم مثل من سرش شلوغه
زینبی
18 مهر 92 22:15
عزیزم واسه نظر تو وبلاگ من یا کلا تو بلاگفا باید چند کلمه تایپ کنی تا واست کد رو بیاره.
یادت باشه کلمه و اینتر.

راستی خوشحالم که بالاخره آپ کردی و قبول دارم که سرت شلوغه.


سلام عزیزم
ممنون از راهنماییت گلم
آره واقعا سرم شلوغه
زینبی
19 مهر 92 21:46
امان از دست این بچه ها که عاشق آب بازی هستن. خودشون رو به سرما ندن کار کردن.





یکم خیالم رو راحت کردی عزیزم که سالمن.ایشالله که فقط سرت شلوغ باشه به خاطر همون کلاسی که میرفت.



عزیزم دوست دارم و ببوس امیر علی جونم رو.


مرسی گلم
خوشحالم که میبینم به فکر دوستای وبلاگیت هستی مهربون.




مامان ملیکا
25 مهر 92 12:26
سلام فاطمه جونم
امیر علی حسابی شیطون شده ماشاالله
مواظبش باش


سلام گلم
آره خیلی...
حتما عزیزم
خاله جونی
1 آبان 92 23:52
الهی عزیزم هیچ وقت مریض نشی
خصوصی داری عزیزم


مرسی عزیزم
اووووومدم
زینبی
7 آبان 92 11:48
عزیزم باز که وب سیدمون رو آپ نکردی

امیر علی جووووووووووونم مامانی کجاست؟

خاله نگرانتون میشه هاااااا

زودبیااااااا


خانومی باور کن فرصت نمیکنم
الههههههههههههههی
چشم در اولین فرصت آپ میکنم
علامه کوچولو
8 آبان 92 16:10
سلام خصوصی


اووووومدم
علامه کوچولو
11 آبان 92 20:34
سلااااااااااااااااام
ماشاءالله این شیرین پسر هم کلی آقا شده
خداروشکر سریع خوب شده محمدباقر هم دو هفته پیش همین طوری شد گلاب به روتون هرچی میخورد بالا میاورد
الاااهی پودر ها رو!!!!عجب صبری مامانها دارن مگه نه؟
خداحفظش کنه براتون


سلاااااااااام
مرسی عزیزم
الههههههههی هیچ بچه ای مریض نشه
واقعا مامانا صبر عیوب دارن!!!!
انشالله
علامه کوچولو
16 آبان 92 18:49
سلام بانو
عزاداریهاتون قبول التماس دعا
امشب به یاد علی اصغر علیه السلام کوچولوی نازت رو ببوس


سلام گلم
هچنین محتاجیم به عا
چشم
علامه کوچولو
15 آذر 92 20:32
سلام بفرمایین خصوصی راستی شما چرا اپ نمیکنین؟
مامان امیر علی
پاسخ
سلام اووووومدم چشم ایشالا به زودی
علامه کوچولو
27 آذر 92 21:34
سلام خووب تنبل شدیها!!!! از سید کوچولومون خیلی وقته ننوشتی!! منتظریمااااااااااااااااااا نگران نباش عزیزم...یه مدتی نیستم انشاءالله به وقتش بر میگردم
مامان امیر علی
پاسخ
سلام خانومی ما که نفهمیدیم چی به چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا رفتی ؟؟؟ ولی هر جا هستی برات آرزوی موفقیت میکنم
علامه کوچولو
29 آذر 92 7:26
سلام نظر من که اینجاست
مامان امیر علی
پاسخ
سلام گلم آره من اشتباهی تو پست بعدی دنبالش میگشتم